- دانه خور (دَ دَ دَ / دِ)
دانه خوار. رجوع به دانه خوار شود
معنی دانه خور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پَرْ دَ)
لغت نامه دهخدا
برگرفتن و بدهان نهادن دانه قوت را. اکل دانه، چینه خواری. دان خوردن:
مهترا بلبل انسم پس از این
بجزاز دست ادب دانه مخور.
خاقانی
مهترا بلبل انسم پس از این
بجزاز دست ادب دانه مخور.
خاقانی
(زَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد که در 48 هزارگزی شمال باختری فریمان و در دامنه واقع شده و دارای آب و هوای معتدل و 130 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند
